آرشیو مطالب
کنار سفره اهل کرم شلوغ شده
تو کوچه ها می گردم
بنویسید مرا یار حسین
کربلا باز میخونه مجنونت
این نامه ها به درد ولایت نمی خورد
وای وای در کوفه سرگردانم
کبوتری غریبم ندارم یک آشیانه
وای وای میمیرم از رفتنت
بقلم کن که دل آرام کند خواهر تو
غریبانه دستی بر کمر دارم
یا حسین روز ازل عشق تو شد آیینم
حسین من حسین من
دلی که بی تو زنده است نداره یک خواب راحت
و یضج الضاجون
حسین حسین وای
عشقت توی رویاهامه
شاه گفتا کربلا امروز میدان من است
عبداللهم عبداللهم
