آرشیو مطالب
کمی آهسته رو بگذار تا زینب
بود آخرین لحظه عمر من
روضه
تو هستی و من توی آسمون پناه توام
من کیم انگشتر زیبای عصمت را نگینم
غریب مادر ای برادر
جان حسین جانان حسین
ای پیام آور خون شهدا یا زینب
کجایی حسین
میمیرم برای صدات
بیا که خواهرو کشت
چرا انگشت و انگشتر نداری
گفته بودی که بیایم چو به جان آیی تو
عاشقی دیدم سراپا شور بود
مراسم احیا
مشک خالی به دوش سقا رفت
یه قلب مبتلا تو این سینه است
تو صدات دعوت و شرمنده از این تاخیرم
