آرشیو مطالب
یا ابی عبدالله
الهی کوفه را لطف و صفا نیست
اول مظلوم عالم یا حیدر
روضه
من خودم در بین جمع اما دلم باب الجواد
روضه
از فرط تشنگی خدایا رنگ لبام شده کبود
جدا از این برکات سحر شدن کافی نیست
نیستی و بر لبم انگیزه لبخند نیست
یا محمد عطر نامت مشرق و مغرب گرفت
زل می زند با چشمهای تر به مادر
بهونه میگیره دل
از پا گرفته تا به سر محتاج هستم
بین تموم مادرا تو بهترین هستی
تنت به زمین سرت به سنان
ماه خوب عاشقی دارد به پایان می رسد
به تنم بال و پر نمانده بیا
اگه گناه دست و پاتو بسته بگو حسین
