آرشیو مطالب
به سیاهیای پرچم سیاهت گره خورده دلم
تب کردم از فراق تو ای یار سر جدا
خوشا آن غریبی که یارش تو باشی
بزار بیام کربلا با دعای نوکرا
پشت میله زندونم
چقد سخته که بیافتی رو پهلوت پا بزارن
زیر بار کینه پر پر شد ولی نفرین نکرد
می شود بر شانه ی لطف پریشان گریه کرد
زندان رواق روشنی شد
اسم تو به روی لب من
میخونم دعا بین گریه ها
در سایه سار کوکب موسی بن جعفریم
هفت آسمان در دست های مهربانت بود
گریه دار است عجب نام اباعبدالله
اگر که فیض دعای تو شاملم گردد
آینه فاطمه شهیده
ای هلال گمشده پیدا شدی
زینب که از خدا صلوات مکررش
