آرشیو مطالب
ای وقار تو وقار پنج تن
آنان که گفته ام نگارم
وای حسین
سرگشته بانوان وسط آتش خیام
روزها را با توسل کردنم شب می کنم
می لرزی مثل بید مجنون
قرار بود دلم را پر از قرار کنی
درو ببند پسر عمو بیا کنار من بشین
نوکر خوبی نبودم
گندم از دسته دستاس تو برکت دارد
روز محشر کار ما با فاطمه است
شام غربت سر نشد هر چه حیدر کرد حال فاطمه بهتر نشد
دست سرمد یار احمد ماه مفرد
جز گریه تو خونمون نیست کاری
ذکر امام حسین
جنت که خود بنام شبستان فاطمه است
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
بارون چشمام میباره برا قد کمونت
