آرشیو مطالب
از صدقه سر تو عزت گرفتم
بس که خون گشت ز نامردی مردم جگرش
امشب یه قدم اومدم با پای خودم اومدم
وقتی که با نان و نمک افطار میکرد
دم سحره وقت اذونه
امون از این درد غریبی
تاریخ مثل ساقی کوثر نداشته است
علی ای بازوی تقدیر خدا
ارباب سینه زنم به عشق تو هر شب
این نوکریمون نیست برای حالا
دل من اگر خو بگیرد ولی تاب این غم ندارد
می رسد نان شب ما از دعای فاطمه
روضه
بارونی تر از یه بارونم
از ازل فاطمه مادرم بوده
الا که صاحب عزای تمام غم هایی
عمریه خونه تو مهمونم
در سایه سار کوکب موسی ابن جعفریم
