آرشیو مطالب
محبت تو بود بر حرام زاده حرام
شب تاریک کنار تو به سر می آید
دلم رو بردی
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
این لباس نوکری رخت پادشاهیمه
اگر چه خار و خسم یا حسین می گویم
این روزا روزای خوبی ندارم
من سائلم پس ره توشه میخوام
اشکامو هی پاک میکنم
که خوش سحر دارد
اسیر شاه بی کفنم
قلب من داره میزنه با تو
ای که به شام سیاه مهتابی
لشکریان خیره سر
زینب داره میره سفر
بعد زهرا بهترین بین زنها زینب است
یک سال و نیم از غمت داره میگذره
چرخ و فلک و ستاره حیران دیدم
