آرشیو مطالب
مادر آسمونا مادر بهاری
در ازل تا کتاب حق وا شد
دل صیقلیه شب جشن علیه
رو گلا شبنم بارونه بارونه
شب شد و صدای بارون
مصرع ناقص من کاش که کامل می شد
شب شب وصاله می می می حلاله
هر دلی که دچار لیلا بود
من که دلم دلبری مثل حیدر داره
به خدا دار و ندارم یه دله
آروم آروم قدم قدم به روی ابرا
الا ای بانوی محمل نشسته
فرق من و پروانه در این است
عطر هیچ گلی مثه یه گل پرپر نمیشه
بیا نگار آشنا شب غمم سحر نما
سلام از من و پروردگار داور من
اسم علمدار خود عشقه
دلم از دوری اهل وطنم می سوزد
