آرشیو مطالب
اشک ارث زلال فاطمه است
یاد دارم بعثت پیغمبر اسلام
روضه
کاشکی باشه تو دستای تو دستم
چه کنم درد و بلای تو به جانم چه کنم
چه سخته عاشقی ندونه خونه دلبرش کجاست
یا حسین غریب مادر تویی ارباب دل من
ایوان نجف عجب صفایی دارد
من گفتم به هر کی کافره آقامون ولی داوره
با طنین الله اکبر ابالفضل
داری میری و جلو چشم من شده سیل اشک
بنویسید شدم پیر اباعبدالله
اگه هیئتی شدن دعوت مادرته
ای ولای تو دینم و مهر تو آئینم
بر خیمه کنار رفت و یکی رنگ از رخ پریده داخل شد
کاشکی باشه تو دستای تو دستم
ام الائمه گفت نوحو علی الحسین
ای شه بی کفن ای همه دین من
