آرشیو مطالب
این جمعه هم رفت و خبر از تو نیامد
روضه
بعد بابام روی لب من و تو لبخند نیومد
این گل طاها است که پرپر شده
ای نوای تو بر لب میروی نیمه شب
داره خودش رو میزنه
بگید چاووش بخونه که غم از دل امون برده
اگر کشتند چرا آبت ندادند
بنویسید مرا یار اباعبدالله
روضه
بالله كه دراين عرصه بسي جاي ملال است
یا مولاتی یا فاطمه
دو چشمش بسته اما درد دارد
باورم نمیشه امشب تابوتت رو دوشمه
دست منم بگیر تازه راه افتادم
یک کبوتر وسط خانه تقلا می کرد
اشک ارث زلال فاطمه است
هرچند بی تو غصه هست و نیست شادی
