آرشیو مطالب
یا ایها العزیز
روضه
عهد من با لب شیرین تو امروزی نیست
نشنید کسی که خون فشان دیده نشد
ای که آواره چشمان تو دریا شده است
خواهشی کن از علی یکبار خواهش میکنم
دیده شد دریای اشک
عاشق ناب کبریاست حسین
دامن کشان رفتی
این همه راه دویدم ز پی دلدارم
زهرا جان اگر می توانی بمانی بمان
شب های جمعه چه غوغا میشه
لختی فزون نرفته که رفت از کنار من
سیل هجران تو بانو این دل و ویروونه کرد
چنان غبار مرا روزگار داد به باد
پشت هر تیر پر درآوردم
ای علمدار جوانم
ای سایه امید و محبت ز سر مرو
