آرشیو مطالب
شکسته شد دلم از دست روزگار آقا
جز درد و غصه سینه ی ما را مجیب نیست
همیشه تو ذهنم یه تصویره نابه
قاتل مادر در و دیوار شد
چی بگم از این درد بی حساب
غیر از تو نیست آرزوی منتهی ما
تو رو دیدم رو نیزه
حرم سامره چه غصه داره
رویامه رویامه کربلا آخر دنیامه
شب آرزوها همین آرزومه
یا ابی عبدالله
ای خاک کاظمین تو عطر بهشت من
به یک نگاه تو بیمار می شود دل من
در کنج زندان غریب غریبم
زندانی ای که غیر خدا در نظر نداشت
دستم از ضریحت کوتاهه
پر بسته بود و وقت پریدن توان نداشت
به کربلا قسم به قتلگاه قسم
