آرشیو مطالب
خنده کنان می رود روز جزا
ای آسمان ببار فقط بی امان ببار
الا که راز خدایی خدا کند که بیایی
وای زهرا ببین زمین گیره علی
عشق من می میرم از داغ کربلا
درس جنون میگیرم از خون خدا
شور و روضه پایانی
درد و بلات به جونم بابای مهربونم
بابا چی شد اومدی سر زدی به یتیمت
بی تو بدم هوای دلم بدترین شده
داغ مرا که کوه به دل جا نمی دهد
نه، که گفته که تو جا در دل دنیا داری
میری با دیگرون میشینی
بابا بابا مانند زهرا مادرت خمیدم
بیا نگار آشنا شب غمم سحر نما
نفس بکش که به پایت نفس نفس نزنم
ای مست می نامت در هر دو جهان طاها
سربلند و شادمان است گرچه قامتش کمان است
