آرشیو مطالب
اگر مرا رها کنی چون چرا نمیکنم
من که براتو مردن آرزومه
من چشمه جوشانی از خون خدایم
کشیده آه عبدالله
بی همگان به سر شود
نسیم به پرچم می خوره
آرام جان مصطفایی حسن یا ابن علی
اومدم فدای سرت بشم همرزم علی اصغرت بشم
مرا که بی قرار میکند حسن
نماز صبح رو پشت خوندم و گفتم یه دعا
ای عزیز فاطمه بیدار شو بیدارشو
پسر ابوتراب یل سپاه حسین
آقاغریب آقا غریب
دیشب دوباره تاسحر بالاست دست دعای زینب(س)
وقت جدایی رسید بادمخالف وزید
آقادیگه بیا الغوث الامان
میری و من بی قرارم علمدارم
من با تو خوبم و این خوب میشه
