آرشیو مطالب
پریدن به اوج هوای تو کافی است
در رفتن جان از بدن
آیه ای از سوره ضحی است
شب رزمنده سیزده ساله است
عسل از کنج لبانت شده جاری
حسن بی حرم حسین بی کفن
هرکه دارد هوس کرببلا
در سرازیری قبرم که مرا خاک کنند
حیف است فدایی نشوم ساده بمیرم
شاه غریبی و برای تو کفن پوشم
حسن حسن حسن
پشت سرت یک حرم گریه میکند
کل اعضای تو بر یک دیگر از رو وصل نیست
باز یل آمده است
با توام تا دنیا دنیا است
خلوت یار گزیدن چه خوش است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
مظلوم حسین
