آرشیو مطالب
تو مپندار که من یار دگر برگیرم
جوون مرگمون میکنه غمت آخر
بال کسی به اوج هوایت نمی رسد
واویلا واویلا
در خانه ای که مجلس ترحیم مصطفاست
بین خانه مخفیانه آمده وقت غسل شبانه
زندگی بی عاشقی معنا ندارد
همین که دست قلم در دوات می لرزد
دوباره گرد یتیمی نشسته بر مویت
تو سینه ام دیگه حبسه فریادم
حبک اجننی روی لبامه
روضه پایانی
مدح امیر المومنین
ای تک سوار غربت شب های جاده ها
من دلم شکسته بابا
دوباره باز این دلم نشسته زیر علم
راحت روحم راحت جانم
فدایی حیدرم مست می کوثرم
