آرشیو مطالب
کربلا داری نینوا داری
آه سینه تنگم شراره است
روضه
چه عالمی است عالم باب الحوائجی
میون این زندون تنش پر از درده
به گریه های بدون صدا دلم تنگ است
ما خراب خانه زاد خاندان حیدریم
روضه
با تو تنور شوق سفر گرم می شود
به اشک و به پرچم و به علم
چادر ببند بر کمر و انقلاب کن
من از تو دل نمی کنم
قرار رفت تو که از کنار ما رفتی
کی این همه مجنون داره
باید تا حالا میمردم
فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد
گفت علی اوقات وصل و بخت با من یار باشد
مدح امیر المومنین
