آرشیو مطالب
ذکر امام حسین
ای زخم تو از ستارگان بیش
مجنون شده ی طره ی جانانه ام امشب
ندارم دستت از دامن بجز در خواب
فاش می گویم و از گفته خود دل شادم
در نمی آید جلو فاطمه می آید و حیدر نمی آید جلو
بشنو از نی چون حکایت می کند
سوزم و سازم و ناید ز درون فریادم
من کیم چون پاکبازان در دل پاکان مکینم
در کنده شد از جا و سر شعله زدن داشت
شاد کن جان من که غمگین است
مادرم فاطمه است این حرف خود زهراست
سایه سوختن خیمه به دیوار افتاد
منی که روز و شب از اشک چاره می نوشم
اشک میریزم برات ای فدای اشک هایت
ای کشته دور از وطن وای
دلتنگیام مونس زخمای دل دیروزه
ای دل دلشکستگان عاشق ومبتلای تو
