آرشیو مطالب
شمس دین تا که نور گستر شد
انکار خدای ازلی نتوان کرد تفریق رسول از ولی نتوان کرد
به خدا برای عشقت یا علی
عذابم نده پیش چشام نبند چشاتو
کشتی برده فروشان ز ره دور عیان است
لب ما و قصه زلف تو چه توهمی چه حکایتی
قبله گاه ایمانی
رفتی و لرزه به جان پدرت افتاده
ز هر کسی که گرفتم سراغ خانه تو
کنار سفره اشکم بیا عنایت کن
ای خدا دلم گرفته برای غربت حیدر
ای بی نظیر، مثل خدا مولا
روضه
دیگه فرصتی نمونده
واپسین لحظه های مرد خداست
شنیدم پیکرت غارت شد ای عشق
کاشکی خاک حریم حرمت می بودم
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
