آرشیو مطالب
عاشقا یه خبر اومده یه پسر
منت خدای را که شب غم سر آمده
ای همه قرارم نری که بی تو علی خونه نشینه
یا علی قلب منم جلا بده
امشب به زمین خُلد مخلد شده پیدا
نگاه مختصری کن به چشمهای ترم
جز در مقام عالی زهرا فنا شدن
خسته شدی میخوای بری حرفی ندارم فاطمه
ممکن نبود نام تو را بر زبان برد
روضه
اینجا کجاست بزم عزایی که سوخته
خدیجه تو دار و ندار منی
دور از بهار روی تو گل رنگ و بو نداشت
دو آرزو به دل مادر جوانم ماند
ای شامم را تو سحر از چه دگر سخن نمی گویی
انکار خدای ازلی نتوان کرد تفریق رسول از ولی نتوان کرد
بی سابقه است شب چنین شوریده
روضه
