آرشیو مطالب
هوای وصل دلبر را به سر دارم
تا رو فرش روضه هاتون این قدم خورد
نور هدایی تو شور و نوایی تو
دادیم قسم باز به نام تو خدا را
برای ما آواره ها کی سرپرست و قیمه
سی ساله غم تو سینمه
گنبد زیبا تو عشقه
کنج زندان بلا به غم اسیری
بی قرارم ابر چشمامون می چکه بارون
نجف و حال و هوای زائرها دم سحر
آسیابت یک طرف افتاده بستر یک طرف
ای یارم دلدارم صدای سینه زدن ها رو
می رسد نان شب ما از دعای فاطمه
تو که قبله حاجاتی و
خونمون ماتم گرفته
از تو روضه تا حرم میخوام سفر کنم
سخت بیای زیارت قلبتو جا بزاری
تو زدی زنجیرم میدونی که بی تقصیرم
