آرشیو مطالب
کی میایی که جهان از تو صفا می گیرد
روز اول که خدا کربلا را می ساخت
منم قطره تو دریایی
من غریب شهرم و تنها تو هستی یار من
از وقتی که یادم میاد سایه ی روی سرمی
اینجا یه دل نگران یه فاطمه بود
ماه شبای تار من تویی حسین
نفس میزنم برای شنیدن روضه های
آخر این روزگار با ماها چجوری تا کرد
حسین وای
روضه
بی تو بهار ما همان فصل خزان است
قرار من چه کسی بعد تو قرار علی است
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
فاش می گویم به آوای جلیل یا علی و یا علی و یا علی
عیدی رسیده است که در آن امید نیست
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست
اذان ظهر میگفتند اما حس و حالش ظاهرا رفته
