آرشیو مطالب
بوی بهشت آید از تربت با صفای تو
روضه
جای گله ز فاصله ها گریه می کنم
دردا که مثل میثم و سلمان نمی شوی
قلم در دست میگیرم اما ذهنم پریشان است
عشق از سرای این دل من وا نمی شود
رویای روز و شب من
دوباره گوشه ای از خانه بستر افتاده
خانه ام پر ز عطر و بوی علی است
گرچه من پشت درم ، راه ندی حق داری
شبا میام توی هیئتش اما دل من کربلا است
ای تیغ نجات بخش حیدر بودی
چشماتو روی هم میزاری
مناجات
عزت به من داده علی
میون دلم آشوبه و ترس از شب تنهاییه
مناجات
روضه
